فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Prison Camp

ˈprɪzənˈkæmp ˈprɪzənkæmp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • زندان صحرایی، بازداشتگاه بیرون شهر، اردوگاه زندانیان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد prison camp

  1. noun detention camp
    Synonyms: concentration camp, gulag, internment camp, prison farm

ارجاع به لغت prison camp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prison camp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prison camp

لغات نزدیک prison camp

پیشنهاد بهبود معانی